به عقیده امیل دورکیم مناسک جدید جانشین مراسم تشریفاتی قدیمی میشوند. به نظر میرسد که در قیام حسینی مفاهیمی چون آزادی، برابری، همبستگی، ظلمستیزی و غیره از مواردیاند که نهضت امام حسین (ع) سعی دارد آنها را در منظومه دینی جامعه آن روز نهادینه سازد و قیام و پیروزی خون بر شمشیر توانست چنین کارکردی داشته باشد.
شأن اهلبیت را رعایت کنیم
با آغاز ماه محرم و ایام عزاداری امام حسین(ع)، موج انتقاد از شیوههای عزاداری مرسوم بهویژه در دستهها و هیئتهای بزرگ و کوچک کشور، شکل گستردهتری به خود گرفته است.
همان که مورد نقد مقام رهبری نیز قرار گرفت: «... اطلاع پیدا کردم بعضی از خوانندگان جلسات مداحی از مدحها و تمجیدهای بیمعنا استفاده میکنند که گاهی هم مضر است. فرض کنید راجع به حضرتاباالفضل صبحت میشود، بنا کنند از چشم و ابروی آن بزرگوار تعریف کردن، مثل قربون چشمت بشم، مگر چشم قشنگ در دنیا کم است؟ مگر ارزش اباالفضل به چشمهای قشنگش بوده؟ ... اینها سطح معارف دینی ما را پایین میآورد».
-معنویت امامحسین(ع)
-سه صفت برجسته از ابعاد وجودی اباعبداللَّه علیهالسّلام
-صبر حسین(ع)
آنچه پس از رحلتش بر سر ما آمد
در یکی از روزهای بیماری در حالی که سرش را با پارچهای بسته بود و «علی علیه السلام» و «فضل بن عباس» زیر بغلش را گرفته بودند و پاهایش بر زمین کشیده میشد، وارد مسجد شد و روی منبر قرار گرفت و شروع به سخن فرمود که: مردم وقت آن رسیده است که من از میان شما غایب گردم، اگر به کسی وعده دادهام، آمادهام انجام دهم و هر کس طلبی از من دارد، بگوید تا بپردازم.
در این موقع مردی برخاست و عرض کرد: چندی قبل به من وعده دادید که اگر ازدواج کنم، مبلغی به من کمک کنید، پیامبر فوراً به فضل دستور داد که مبلغ مورد نظر او را بپردازد و از منبر پایین آمد و به خانه رفت. سپس روز جمعه، سه روز پیش از وفات خود، بار دیگر به مسجد آمد و شروع به سخن نمود و در سخنان خود فرمود: هر کسی حقی بر گردن من دارد برخیزد و اظهار کند، زیرا قصاص در این جهان، آسانتر از قصاص در روز رستاخیز است.
حجت الاسلام والمسلین سیدمهدی طباطبایی*:
قیام سیدالشهداء علیهالسلام نقش مهمی در بقاء دین و دیانت که هویت هر بشری منوط به آن است داشته است.
زیرا اساساً هیچ دسته یا گروهی پیدا نمیشود که بگوید من هیچ اعتقادی ندارم حتی نیستانگاران خود را مقید و پایبند به «نه» میدانند و این خود نوعی اعتقاد بهشمار میرود. اما باید دید که در میان همه اعتقادات و پایبندیها کدام اصلح و انفع برای زیست بشر در طول تاریخ بوده و هست.
به اعتقاد ما اعتقاد برتر «اسلام» است اما اسلام واقعی و نه اسلام ساختگی، لذا سیدالشهداء(ع) از بیت و نسل اسلام بهطور طبیعی تفسیر واقعی و روشن این روایت است که بقاء دین پیامبر(ص) با حسین(ع) است چرا که شهادت ایشان نقش مهمی را در بقاء اسلام ایفا کرد.
و اما آنچه باید از این شهادت بیاموزیم: به نظر من در هر زمان از اعصار تاریخی قسمتی از آثار قیام و رفتار و شهادت سیدالشهداء(ع) بر ما عیان میشود.
در مقطع کنونی باید مسلمین از دشمن نهراسند. زیرا دشمن هیچگاه برای ما دلسوز نبوده و نمیتواند باشد.
بالاترین نقش در یک انسان برای بقاء خودش مقاومت و پایداری است و ملت ایران تاکنون از نهضت امام خمینی(ره) تا پیروزی و از پیروزی انقلاب تا امروز این قدرت حسینی را از خود نشان داده و پیروزی ما نیز از عاشورا بهدست آمده است و بقای آن نیز از عاشوراست.
مقاومت امروز ملت ما در مقابل آمریکا و همه مرتجعین عرب و همه افرادی که برای مطامع دنیا از حیثیت خود میگذرند در واقع برگرفته از عاشوراست.
مرتجعین عرب بدانند که در واقع اول به حیثیت خود هم لطمه میزنند و اگر دشمنان به ما رحم نکنند به آنها نیز رحم نخواهند کرد. لذا امیدواریم بر سر عقل آمده و از عاشورای حسینی و قیام امام حسین(ع) درس بگیرند چرا که ایشان فرزند پیامبر است و شخصیتی منحصر به شیعیان نیست. به امید روزی که پیروزی اسلام بر کفر جهانی میسر گردد.
در فرهنگ شیعی، به خاطر واقعه شهادت امام حسین (ع) در این روز، عظیم ترین روز سوگواری و ماتم به حساب میآید که بزرگترین فاجعه و ستم در مورد خاندان پیامبر (ص) انجام گرفته و دشمنان اسلام و اهل بیت (ع) این روز را خجسته شمرده به شادی میپرداختند، اما پیروان خاندان رسالت، به سوگ و عزا مینشینند و بر کشتگان این روز میگریند.
امامان شیعه، یاد این روز را زنده میداشتند، مجلس برپا میکردند، بر حسین بن علی(ع) می گریستند، آن حضرت را زیارت میکردند و به زیارت او تشویق و امر می کردند و روز اندوهشان بود.
عاشورا وكربلا در نگاه امام جایگاه ویژه ای دارد وامام نظر گاه بلندی به عاشورا افـكنـده وآن رادست مایه سترگي براي آفریـنـش انقلاب اسلامی یافته واز آن الهام گرفته است امام خمینی(ره) قیام خودرابرگرفته ازقیام سیدالشهدامعرفی میكندوبه آن افتخارمی كندو یادآورمی شـودكه مابـایستی درسـهای شجاعـت،شهـادت،عدالـت، عدالـت خـواهی،مبارزه باظـلم، ودفاع از مكتب رافراگیریم.وبااستدلال به شیوهوسیره ی زندگی امام حسین(ع)منطق راحـت طلبـان بـی درد سازشگران دنـیاطلب و تماشاچیان توجیه گر رامردودمی شمارد.
این بدان جـهت اسـت كه خط سرخ شیعه كه هـمان اسلام ناب محمدی است در كربلا برجسته ترمی شود.درپرتونهضت عـاشوراآزادی خواهـی،ذلت ستیـزی وشهادت طلبی كه لازمه مـبـارزه بادستگاه جور است پررنـگ ترمی شود. لـذاپژوهشگـران ومورخان قیام امام رادارای ویژگی های كه نـه تنهادرقرن های معاصربلكه درطول تاریخ نظیرنداد.بی شك یكی ازآن ویژگی هاپیوندی است كه بین انقلاب امام خمینی(ره)وانقلاب امام حسین در سال61هجری وجود دارد.
نگاهی كلی به شخصیت امام حسین(ع)از نگاه امام خمینی
۱-قیام برای خدا:
2-مسؤلیت پذیری:
۳-شهادت طلبی: ۴- صبر واستقامت:
۵-تجلیات عرفانی و جود مقـدس امـام حسین(ع):
بر روی سر ِستونهای گرداگرد حیاط مسجد نام اصحاب خاص و اولاد پیامبر و نام بعضی صحابه رسول گرامی اسلام (ص)نوشته شده که مربوط به دوران عثمانی است. نام دوازده امام (ع) نیز در این میان هست . در حیاط دوم مسجد نبوی شریف نام امام زمان (عج) به گونه ای زیبا در کنده کاری وجود داشت که با دقت در آن می شد دید که حاء محمد به یاء مهدی چسبیده و چنین خوانده می شود: »محمد المهدی حی» یعنی محمد که ملقب به مهدی است زنده است .
کلمه محمد المهدی بهگونه ای نوشته شده بود که در میانه آن کلمه حی پنهان و پیدا بود!
وضعیت قبلی کتیبه سرستون
دولت وهابی عربستان جدیداً این کتیبه را دستکاری کرده و بین یاء و میم فاصله انداخته است و به این صورت کلمه حی را از بین برده است.
عکس از وضعیت فعلی ( تحریف شده)
اما زهی خیال باطل:
یریدون ان یطفئو نور الله بافواههم والله متم نوره ولو کره الکافرون
کجاست صوفی دجال فعل ملحدشکل ...... بگو بسوز که مهدی دین پناه رسید
اسم : جعفر
لقبها : صادق- مصدق - محقق - کاشف الحقایق - فاضل - طاهر - قائم - منجی - صابر
كنیه : ابوعبدالله - ابواسماعیل - ابوموسی
نام پدر : حضرت امام محمد باقر ( علیه السلام )
نام مادر : فاطمه ( ام فروه ) دختر قاسم بن محمد بن ابی بكر
زمان تولد : هفدهم ربیع الاول سال 83 هجری
در روز جمعه یا دوشنبه ( بنا بر اختلاف ) در هنگام طلوع فجر مصادف با میلاد حضرت رسول . بعضی ولادت ایشان را روز سه شنبه هفتم رمضان و سال ولادت ایشان را نیز برخی سال 80 هجری ذكر كرده اند .
محل تولد : مدینه منوره
عمر شریفش : 65 سال
مدت امامت : 34 سال
زمان رحلت ( شهادت ) : 25 شوال سال 148 هجری درباره زمان شهادت نیز گروهی ماه شوال و دسته ای دیگر 25 رجب را بیان كردند .
قاتل : منصور دوانیقی بوسیله زهر
محل دفن : قبرستان بقیع
زنان معروف حضرت : حمیده دختر صاعد مغربی ، فاطمه دختر حسین بن علی بن الحسین بن علی بن أبی طالب( علیهم السلام )
فرزندان پسر : موسی ( علیه السلام ) - اسماعیل - عبدالله - افطح - اسحاق - محمد - عباس - علی
فرزندان دختر : ام فروه - فاطمه - اسما كه اسماعیل ، عبدالله وام فروه مادرشان فاطمه دختر حسین بن علی بن حسین ( علیهما السلام )( نوه امام سجاد ) است . وامام موسی كاظم (علیه السلام) ، اسحاق و محمد كه مادرشان حمیده خاتون می باشد . وعباس ، علی ، اسماء و فاطمه كه هر یك از مادری به دنیا آمده اند .
نقش روی انگشتر حضرت : ما شاء الله لا قوة إلا بالله ، أستغفرالله .
اصحاب معروف امام صادق (علیه السلام) : ابان بن تغلب - اسحاق بن عمار- برید - صفوان بن مهران - ابوحمزه ثمالی – حریر بن عبدالله سجستانی زراره بن اعین شیبانی - عبدالله بن ابی یعفور-عمران بن عبدالله اشعری قمی .
روز زیارت ایشان : روزهای سه شنبه می باشد .
رخسار حضرت : بیشتر شمایل آن حضرت مثل پدرشان امام باقر (علیه السلام) بود . جز آنكه كمی لاغرتر و بلند تر بودند .
مردی میانه بالا ، سفید روی ، پیچیده موی و پیوسته صورتشان چون آفتاب می درخشید . در جوانی موهای سرشان سیاه و در پیری سفیدی موی سرشان بر وقار و هیبتشان افزوده بود . بینی اش كشیده و وسط آن اندكی برآمده بود وبر گونه راستش خال سیاه رنگی داشت .
ریش مبارك آن جناب نه زیاد پرپشت و نه زیاد كم پشت بود . دندانهایش درشت و سفید بود ومیان دو دندان
پیشین آن گرامی فاصله وجود داشت . بسیار لبخند می زد و چون نام پیامبر برده می شد رنگ از رخسارش تغییر می كرد .
مختصری از زندگانى حضرت امام صادق (ع)
1. امام صادق ( ع )
حضرت امام جعفر صادق عليه السلام رئيس مذهب جعفرى ( شيعه ) در روز 17ربيع الاول سال 83 هجرى چشم به جهان گشود .
پدرش امام محمد باقر ( ع ) و مادرش "ام فروه" دختر قاسم بن محمد بن ابى بكر مىباشد.
كنيه آن حضرت : "ابو عبدالله" و لقبش "صادق" است . حضرت صادق تا سن 12 سالگى معاصر جد گراميش حضرت سجاد بود و مسلما تربيت اوليه او تحت نظر آن بزرگوار صورت گرفته و امام ( ع ) از خرمن دانش جدش خوشهچينى كرده است .
پس از رحلت امام چهارم مدت 19 سال نيز در خدمت پدر بزرگوارش امام محمد باقر ( ع ) زندگى كرد و با اين ترتيب 31 سال از دوران عمر خود را در خدمت جد و پدر بزرگوار خود كه هر يك از آنان در زمان خويش حجت خدا بودند ، و از مبدأ فيض كسب نور مىنمودند گذرانيد .
بنابراين صرف نظر از جنبه الهى و افاضات رحمانى كه هر امامى آن را دار مىباشد ، بهرهمندى از محضر پدر و جد بزرگوارش موجب شد كه آن حضرت با استعداد ذاتى و شم علمى و ذكاوت بسيار ، به حد كمال علم و ادب رسيد و در عصر خود بزرگترين قهرمان علم و دانش گرديد .
پس از درگذشت پدر بزرگوارش 34 سال نيز دوره امامت او بود كه در اين مدت "مكتب جعفرى" را پايهريزى فرمود و موجب بازسازى و زنده نگهداشتن شريعت محمدى ( ص ) گرديد .
زندگى پر بار امام جعفر صادق ( ع ) مصادف بود با خلافت پنج نفر از بنى اميه ( هشام بن عبدالملك - وليد بن يزيد - يزيد بن وليد - ابراهيم بن وليد - مروان حمار ) كه هر يك به نحوى موجب تألم و تأثر و كدورت روح بلند امام معصوم ( ع ) را فراهم مىكردهاند ، و دو نفر از خلفاى عباسى ( سفاح و منصور ) نيز در زمان امام ( ع ) مسند خلافت را تصاحب كردند و نشان دادند كه در بيداد و ستم بر امويان پيشى گرفتهاند ، چنانكه امام صادق ( ع ) در 10 سال آخر عمر شريفش در ناامنى و ناراحتى بيشترى بسر مىبرد .
2. عصر امام صادق ( ع )
عصر امام صادق ( ع ) يكى از طوفانىترين ادوار تاريخ اسلام است كه از يك سواغتشاشها و انقلابهاى پياپى گروههاى مختلف ، بويژه از طرف خونخواهان امام حسين ( ع ) رخ مىداد ، كه انقلاب "ابو سلمه" در كوفه و "ابو مسلم" در خراسان و ايران از مهمترين آنها بوده است . و همين انقلاب سرانجام حكومت شوم بنى اميه را برانداخت و مردم را از يوغ ستم و بيدادشان رها ساخت . ليكن سرانجام بنى عباس با تردستى و توطئه ، بناحق از انقلاب بهره گرفته و حكومت و خلافت را تصاحب كردند . دوره انتقال حكومت هزار ماهه بنى اميه به بنى عباس طوفانىترين و پر هرج و مرج ترين دورانى بود كه زندگى امام صادق ( ع ) را فراگرفته بود .
و از ديگر سو عصر آن حضرت ، عصر برخورد مكتبها و ايدئولوژيها و عصر تضاد افكار فلسفى و كلامى مختلف بود ، كه از برخورد ملتهاى اسلام با مردم كشورهاى فتح شده و نيز روابط مراكز اسلامى با دنياى خارج ، به وجود آمده و در مسلمانان نيز شور و هيجانى براى فهميدن و پژوهش پديد آورده بود .
عصرى كه كوچكترين كم كارى يا عدم بيدارى و تحرك پاسدار راستين اسلام ، يعنى امام ( ع ) ، موجب نابودى دين و پوسيدگى تعليمات حياتبخش اسلام ، هم از درون و هم از بيرون مىشد .
اينجا بود كه امام ( ع ) دشوارى فراوان در پيش و مسؤوليت عظيم بر دوش داشت . پيشواى ششم در گير و دار چنين بحرانى مىبايست از يك سو به فكر نجات افكار توده مسلمان از الحاد و بىدينى و كفر و نيز مانع انحراف اصول و معارف اسلامى از مسير راستين باشد ، و از توجيهات غلط و وارونه دستورات دين به وسيله خلفاى وقت جلوگيرى كند .
علاوه بر اين ، با نقشهاى دقيق و ماهرانه ، شيعه را از اضمحلال و نابودى برهاند ، شيعهاى كه در خفقان و شكنجه حكومت پيشين ، آخرين رمقها را مىگذراند ، و آخرين نفرات خويش را قربانى مىداد ، و رجال و مردان با ارزش شيعه يا مخفى بودند ، و يا در كر و فر و زرق و برق حكومت غاصب ستمگر ذوب شده بودند ، و جرأت ابراز شخصيت نداشتند ، حكومت جديد هم در كشتار و بىعدالتى دست كمى از آنها نداشت و وضع به حدى خفقانآور و ناگوار و خطرناك بود كه همگى ياران امام ( ع ) را در معرض خطر مرگ قرار مىداد ، چنانكه زبدههايشان جزو ليست سياه مرگ بودند .
"جابر جعفى" يكى از ياران ويژه امام است كه از طرف آن حضرت براى انجام دادن امرى به سوى كوفه مىرفت . در بين راه قاصد تيز پاى امام به او رسيد و گفت : امام ( ع ) مىگويد : خودت را به ديوانگى بزن ، همين دستور او را از مرگ نجات داد و حاكم كوفه كه فرمان محرمانه ترور را از طرف خليفه داشت از قتلش به خاطر ديوانگى منصرف شد .
جابر جعفى كه از اصحاب سر امام باقر ( ع ) نيز مىباشد مىگويد : امام باقر ( ع ) هفتاد هزار بيت حديث به من آموخت كه به كسى نگفتم و نخواهم گفت ...
او روزى به حضرت عرض كرد مطالبى از اسرار به من گفتهاى كه سينهام تاب تحمل آن را ندارد و محرمى ندارم تا به او بگويم و نزديك است ديوانه شوم .
امام فرمود : به كوه و صحرا برو و چاهى بكن و سر در دهانه چاه بگذار و در خلوت چاه بگو : حدثنى محمد بن على بكذا وكذا ... ، ( يعنى امام باقر ( ع ) به من فلان مطلب را گفت ، يا روايت كرد ) .
آرى ، شيعه مىرفت كه نابود شود ، يعنى اسلام راستين به رنگ خلفا درآيد ، و به صورت اسلام بنى اميهاى يا بنى عباسى خودنمايى كند .
در چنين شرايط دشوارى ، امام دامن همت به كمر زد و به احيا و بازسازى معارف اسلامى پرداخت و مكتب علمى عظيمى به وجود آورد كه محصول و بازده آن ، چهار هزار شاگرد متخصص ( همانند هشام ، محمد بن مسلم و ... ) در رشتههاى گوناگون علوم بودند ، و اينان در سراسر كشور پهناور اسلامى آن روز پخش شدند .
هر يك از اينان از طرفى خود ، بازگوكننده منطق امام كه همان منطق اسلام است و پاسدار ميراث دينى و علمى و نگهدارنده تشيع راستين بودند ، و از طرف ديگر مدافع و مانع نفوذ افكار ضد اسلامى و ويرانگر در ميان مسلمانان نيز بودند .
تأسيس چنين مكتب فكرى و اين سان نوسازى و احياگرى تعليمات اسلامى ، سبب شد كه امام صادق ( ع ) به عنوان رئيس مذهب جعفرى ( تشيع ) مشهور گردد .
ليكن طولى نكشيد كه بنى عباس پس از تحكيم پايههاى حكومت و نفوذ خود ، همان شيوه ستم و فشار بنى اميه را پيش گرفتند و حتى از آنان هم گوى سبقت را ربودند. .
امام صادق ( ع ) كه همواره مبارزى نستوه و خستگىناپذير و انقلابيى بنيادى در ميدان فكر و عمل بوده ، كارى كه امام حسين ( ع ) به صورت قيام خونين انجام داد ، وى قيام خود را در لباس تدريس و تأسيس مكتب و انسان سازى انجام داد و جهادى راستين كرد .
3. جنبش علمى
اختلافات سياسى بين امويان و عباسيان و تقسيم شدن اسلام به فرقههاى مختلفو ظهور عقايد مادى و نفوذ فلسفه يونان در كشورهاى اسلامى ، موجب پيدايش يك نهضت علمى گرديد . نهضتى كه پايههاى آن بر حقايق مسلم استوار بود . چنين نهضتى لازم بود ، تا هم حقايق دينى را از ميان خرافات و موهومات و احاديث جعلى بيرون كشد و هم در برابر زنديقها و ماديها با نيروى منطق و قدرت استدلال مقاومت كند و آراى سست آنها را محكوم سازد . گفتگوهاى علمى و مناظرات آن حضرت با افراد دهرى و مادى مانند "ابن ابى العوجاء" و "ابو شاكر ديصانى" و حتى "ابن مقفع" معروف است .
به وجود آمدن چنين نهضت علمى در محيط آشفته و تاريك آن عصر ، كار هر كسى نبود ، فقط كسى شايسته اين مقام بزرگ بود كه مأموريت الهى داشته باشد و از جانب خداوند پشتيبانى شود ، تا بتواند به نيروى الهام و پاكى نفس و تقوا وجود خود را به مبدأ غيب ارتباط دهد ، حقايق علمى را از درياى بيكران علم الهى به دست آورد ، و در دسترس استفاده گوهرشناسان حقيقت قرار دهد .
تنها وجود گرامى حضرت صادق ( ع ) مىتوانست چنين مقامى داشته باشد ، تنها امام صادق ( ع ) بود كه با كنارهگيرى از سياست و جنجالهاى سياسى از آغاز امامت در نشر معارف اسلام و گسترش قوانين و احاديث راستين دين مبين و تبليغ احكام و تعليم و تربيت مسلمانان كمر همت بر ميان بست .
زمان امام صادق ( ع ) در حقيقت عصر طلايى دانش و ترويج احكام و تربيت شاگردانى بود كه هر يك مشعل نورانى علم را به گوشه و كنار بردند و در "خودشناسى" و "خداشناسى" مانند استاد بزرگ و امام بزرگوار خود در هدايت مردم كوشيدند .
در همين دوران درخشان - در برابر فلسفه يونان - كلام و حكمت اسلامى رشد كرد و فلاسفه و حكماى بزرگى در اسلام پرورش يافتند . همزمان با نهضت علمى و پيشرفت دانش بوسيله حضرت صادق ( ع ) در مدينه ، منصور خليفه عباسى كه از راه كينه و حسد ، به فكر ايجاد مكتب ديگرى افتاد كه هم بتواند در برابر مكتب جعفرى استقلال علمى داشته باشد و هم مردم را سرگرم نمايد و از خوشهچينى از محضر امام ( ع ) بازدارد .
بدين جهت منصور مدرسهاى در محله "كرخ" بغداد تأسيس نمود . منصور در اين مدرسه از وجود ابو حنيفه در مسائل فقهى استفاده نمود و كتب علمى و فلسفى را هم دستور داد از هند و يونان آوردند و ترجمه نمودند ، و نيز مالك را - كه رئيس فرقه مالكى است - بر مسند فقه نشاند ، ولى اين مكتبها نتوانستند وظيفه ارشاد خود را چنانكه بايد انجام دهند .
امام صادق ( ع ) مسائل فقهى و علمى و كلامى را كه پراكنده بود ، به صورت منظم درآورد ، و در هر رشته از علوم و فنون شاگردان زيادى تربيت فرمود كه باعث گسترش معارف اسلامى در جهان گرديد . دانشگسترى امام ( ع ) در رشتههاى مختلف فقه ، فلسفه و كلام ، علوم طبيعى و ... آغاز شد . فقه جعفرى همان فقه محمدى يا دستورهاى دينى است كه از سوى خدا به پيغمبر بزرگوارش از طريق قرآن و وحى رسيده است .
بر خلاف ساير فرقهها كه بر مبناى عقيده و رأى و نظر خود مطالبى را كم يا
زياد مىكردند ، فقه جعفرى توضيح و بيان همان اصول و فروعى بود كه در مكتب اسلام از آغاز مطرح بوده است . ابو حنيفه رئيس فرقه حنفى درباره امام صادق ( ع ) گفت : من فقيهتر از جعفرالصادق كسى را نديدهام و نمىشناسم . فتواى بزرگترين فقيه جهان تسنن شيخ محمد شلتوت رئيس دانشگاه الازهر مصر كه با كمال صراحت عمل به فقه جعفرى را مانند مذاهب ديگر اهل سنت جايز دانست - در روزگار ما - خود اعترافى است بر استوارى فقه جعفرى و حتى برترى آن بر مذاهب ديگر . و اينها نتيجه كار و عمل آن روز امام صادق ( ع ) است .
در رشته فلسفه و حكمت حضرت صادق ( ع ) هميشه با اصحاب و حتى كسانى كه از دين و اعتقاد به خدا دور بودند مناظراتى داشته است . نمونهاى از بيانات امام ( ع ) كه در اثبات وجود خداوند حكيم است ، به يكى از شاگردان واصحاب خود به نام "مفضل بن عمر" فرمود كه در كتابى به نام "توحيد مفضل" هم اكنون در دست است . مناظرات امام صادق ( ع ) با طبيب هندى كه موضوع كتاب "اهليلجه" است نيز نكات حكمتآموز بسيارى دارد كه گوشهاى از درياى بيكران علم امام صادق ( ع ) است . براى شناسايى استاد معمولا دو راه داريم ، يكى شناختن آثار و كلمات او ، دوم شناختن شاگردان و تربيتشدگان مكتبش .
كلمات و آثار و احاديث زيادى از حضرت صادق ( ع ) نقل شده است كه ما حتى قطرهاى از دريا را نمىتوانيم به دست دهيم مگر "نمى از يمى" . اما شاگردان آن حضرت هم بيش از چهار هزار بودهاند ، يكى از آنها "جابر بن حيان" است . جابر از مردم خراسان بود . پدرش در طوس به داروفروشى مشغول بود كه به وسيله طرفداران بنى اميه به قتل رسيد . جابر بن حيان پس از قتل پدرش به مدينه آمد . ابتدا در نزد امام محمد باقر ( ع ) و سپس در نزد امام صادق ( ع ) شاگردى كرد . جابر يكى از افراد عجيب روزگار و از نوابغ بزرگ جهان اسلام است .
در تمام علوم و فنون مخصوصا در علم شيمى تأليفات زيادى دارد ، و در رسالههاى خود همه جا نقل مىكند كه ( جعفر بن محمد ) به من چنين گفت يا تعليم داد يا حديث كرد . از اكتشافات او اسيد ازتيك ( تيزآب ) و تيزاب سلطانى و الكل است .
وى چند فلز و شبه فلز را در زمان خود كشف كرد . در دوران "رنسانس اروپا" در حدود 30. رساله از جابر به زبان آلمانى چاپ و ترجمه شده كه در كتابخانههاى برلين و پاريس ضبط است .
حضرت صادق ( ع ) بر اثر توطئههاى منصور عباسى در سال 148 هجرى مسموم و در قبرستان بقيع در مدينه مدفون شد . عمر شريفش در اين هنگام 65 سال بود . از جهت اينكه عمر بيشترى نصيب ايشان شده است به "شيخ الائمه" موسوم است .
حضرت امام صادق ( ع ) هفت پسر و سه دختر داشت .
پس از حضرت صادق ( ع ) مقام امامت بنا به امر خدا به امام موسى كاظم ( ع ) منتقل گرديد .
ديگر از فرزندان آن حضرت اسمعيل است كه بزرگترين فرزند امام بوده و پيش از وفات حضرت صادق ( ع ) از دنيا رفته است . طايفه اسماعيليه به امامت وى قائلند .
4. خلق و خوى حضرت صادق ( ع )
حضرت صادق ( ع ) مانند پدران بزرگوار خود در كليه صفات نيكو و سجاياى اخلاقى سرآمد روزگار بود . حضرت صادق ( ع ) داراى قلبى روشن به نور الهى و در احسان و انفاق به نيازمندان مانند اجداد خود بود . داراى حكمت و علم وسيع و نفوذ كلام و قدرت بيان بود .
با كمال تواضع و در عين حال با نهايت مناعت طبع كارهاى خود را شخصا انجام مىداد ، و در برابر آفتاب سوزان حجاز بيل به دست گرفته ، در مزرعه خود كشاورزى مىكرد و مىفرمود : اگر در اين حال پروردگار خود را ملاقات كنم خوشوقت خواهم بود ، زيرا به كد يمين و عرق جبين آذوقه و معيشت خود و خانوادهام را تأمين مىنمايم .
ابن خلكان مىنويسد : امام صادق ( ع ) يكى از ائمه دوازدهگانه مذهب اماميه و از سادات اهل بيت رسالت است . از اين جهت به وى صادق مىگفتند كه هر چه مىگفت راست و درست بود و فضيلت او مشهورتر از آن است كه گفته شود . مالك مىگويد : با حضرت صادق ( ع ) سفرى به حج رفتم ، چون شترش به محل احرام رسيد ، امام صادق ( ع ) حالش تغيير كرد ، نزديك بود از مركب بيفتد و هر چه مىخواست لبيك بگويد ، صدا در گلويش گير مىكرد . به او گفتم : اى پسر پيغمبر ، ناچار بايد بگويى لبيك ، در جوابم فرمود : چگونه جسارت كنم و بگويم لبيك ، مىترسم خداوند در جوابم بگويد : لا لبيك ولا سعديك .
.: Weblog Themes By Pichak :.